گاه، شاعران و نویسندگان برای افزودن بر تأثیر و قدرت سخن خود، رویدادها را بسیار بیشتر و بزرگ تر از آنچه هست، توصیف می کنند. به این گونه بزرگ نمایی در بیان حوادث «مبالغه» می گویند؛ به عنوان مثال:
خروشید و جوشید و برکند خاک ز سُمّش زمین شد همه چاک چاک
در این بیت، شاعر در جوش و خروش اسب مبالغه کرده است.
بزد تیغ و بنداخت از بر، سرش فرو ریخت چون رود خون از برش
در این بیت، شاعر در چگونگی جاری شدن خون اژدها مبالغه کرده است.
به عبارت زیر توجّه کنید:
منظور این است که توانسته مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفّقیت برسد.
وقتی درباره ی مطلبی به طور غیرمستقیم صحبت می کنیم به آن «کنایه» می گوییم. کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده، معنای دور آن است.
زمانی که درباره ی شخصی می گوییم «درِ خانه ی او همیشه باز است»، معنای نزدیک و آشکارِ جمله این است که «درِ خانه ی او همواره گشوده است و قفل و بندی ندارد»؛ امّا مقصود گوینده، بیان صفت بخشش و مهمان نوازی آن شخص است؛ بنابراین، معنای دوم یا دور جمله این است که او شخص مهمان نوازی است؛ به همین سبب، می گوییم باز بودنِ درِ خانه ی فلانی، کنایه از بخشندگی و مهمان نوازی اوست.
به عنوان نمونه در عبارت «بار سوم، رخش به تنگ می آید»:
به تنگ آمدن، کنایه از خسته شدن و به سُتوه آمدن است.